ـבور شـבهـ

یک بار از زنی موفق خواستم راز خود را با من در میان بگذارد. 

لبخندی زد و گفت: موفقیت من زمانی آغاز شد که نبرد های کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم. 

دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را میکردند برداشتم. 

دست از جنگیدن با خانواده ی همسرم کشیدم. 

دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، 

سعی کردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.

دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره ی من اشتباه میکند. 

آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم، رویاهایم، ایده هایم و سرنوشتم. 

روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم، روز آغاز شدن موفقیتم بود. 

هرنبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. 

نبرد هایمان را عاقلانه انتخاب کنیم. 

#ژوان_وایس

روزی می‌رسد که دیگر نسبت به خیلی چیزها بی تفاوت می‌شوی؛ نه از بدگویی‌های دیگران می‌رنجی و نه دلخوش به حرف‌های عاشقانه هر کسی می‌شوی، به آن روز می‌گویند پختگی

_گابریل گارسیا مارکز

پاتریک: من سال هاست که بیدار میشم،میخورم،میخوابم، 

حس میکنم به استراحت نیاز دارم. 

#استیو_جابز : رویا متعلق به کسانیه که به اندازه ی کافی برای رسیدن به خواسته هاشون تلاش نمیکنند.

_اینکه یه لبخند میبینی، دلیل نمیشه که بدونی پشتش چیه. لبخند ابزار با ارزشیه عزیزم؛ به دوستات روحیه میده و دشمنات رو گیج میکنه و اطمینان حاصل میشه که مهم نیست چی سد راه بشه و همه چیز تحت کنترل تو در میاد. 

#الستر_هازبین هتل

تا حالا به غریبه ای برخوردی که حس کنی انگار تمام زندگیت بخشی از روحت منتظر اون بوده؟ کسی که قلبت اصرار کنه به نگه داشتنش و مدام بگه بخش های التیام نیافته‌ش فقط با گرمایِ اروم دستای اون میتونه اروم بگیره؛ من اون ادمو دارم و تمام سعی ام اینه که فعل اخر جمله هام برای اون تا همیشه توی زمان حال بمونه! میگن عاشق کوره ولی من میگم اینطور نیست من میدونم تو چه نقطه ضعفایی داری اما اونارو به هر مکمل دیگه ای ترجیح میدم من به اندازه ی یه عمر بودن کنارت هنوز دلبری دارم و این عشقه! میدونی اخه تو یه روح سبز پشت قفسه ی سینت قایم کردی لایه انبوه بابونه هایی که میدونی عاشقشونم، تو خودتو از بیرون ندیدی اخه، نمیدونی وقتی حرف میزنی از تک تک کلماتت نبات میریزه و از چشمای پر ذوقت اکلیل ستاره! بیا قول بده این گوشه‌ی قلبت تا ابد جای خودم باشه؛ اخه بقیه قدرشو نمیدونن؛ نمیدونن تو از اون ادمایی هستی که ممکنه هر قرن یکبار تو زندگی هر ادمی پیداش بشه. راستی دیشب توی فنجونم یه نشونه ابدی افتاده بود؛ گمونم تو بودی نه؟ 

#خاطرات نعنا مرده_سروش

مغزم، مغزم درد می‌کند از حرف زدن. چقدر حرف زده‌ام. چقدر در ذهنم حرف زده‌ام. خروار خروار حرف با لحن و حالت‌های متفاوت، مغایر، متضاد و... گفته‌ام و شنیده‌ام، خاموش شده و باز برافروخته‌ام، پرخاش کرده و باز خوددار شده‌ام، خشم گرفته‌ام و لحظاتی بعد احساس کرده‌ام چشمانم داغ شده‌اند و دارند گر می‌گیرند، مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند...

#خاطرات نعنا مرده_سروش

یه زمانی باب اسفنجی بودم که به لطف گذر زمان اختاپوس شدم:/

میدونی چی خیلی برام ازار دهندس؟ اینکه درباره ی همچی نظر میدی و انقد زر میزنی تا مخم منفجر بشه

ناموسا چرا انقد این بازیتونو خز کردین؟ 

یه نفر ازتون اصکی میره میاین ابروشو میبرین؟ 

حداقل یکم مهربانانه باهاش رفتار کنین نه اینکه جوری بریزین رو سرشکه انگار مادرتونو کشتن! 

این بلا رو سر خیلیا مث صدف و من اوردین...